خاندان بابانبابان، نام یکی از خاندانهای حکومتگر کُرد که از اوایل سده ۱۱ق به مدت ۲۰۰ سال زیرنظر والی عثمانی بغداد و یا دولت ایران، به صورت خودمختار و گاهی نیمه مستقل، بر مناطقی از کردستان عراق حکمرانی میکردند. این خاندان در کشمکشهای میان دولتهای ایران و عثمانی شرکت فعال داشتند. [۱]
هدایت، رضا قلی، روضة الصفا، ج۹، ص۴۱۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲]
ابوالحسن مستوفی، گلشنمراد، ج۱، ص۶۵۴، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳]
منشی بغدادی، محمد، رحله، ج۱، ص۵۹، ترجمه عباس عزاوی، بغداد، ۱۹۴۸م.
فهرست مندرجات۲ - پیشینه ۳ - سرسلسله خاندان بابان ۴ - مرکز حکومت بابان ۵ - تعهدات بابان ۶ - حکمرانان بابانی ۶.۱ - حکمرانی سلیمان بیگ ۶.۲ - حکومت بکر بیگ ۶.۳ - حکمرانی خانک پاشا ۶.۴ - حکومت خالد پاشا ۶.۵ - حکومت سلیمان پاشا ۶.۶ - عبدالرحمان پاشا ۷ - جنگهای خاندان بابان ۸ - تضعیف خاندان بابان ۹ - بابانها از نگاه سیاحان ۱۰ - سیاست مداخلهجویانه خارجیها ۱۱ - قلمرو حکمرانی بابانها ۱۲ - نسل امرای بابان ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - نام اصلی خاندان باباننام اصلی این خاندان بِبه یا بِبّه و بابون بود. [۴]
محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۲۲۷، بهکوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۵]
استرابادی، محمد مهدی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۰، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۶]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۵، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
این شهرت را بزرگان و حکام کرد از عشیره پرشمار و نیرومند بابان گرفته بودند. [۷]
بدلیسی، شرفالدین، شرفنامه، ج۱، ص۳۴، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
بیشتر محققان این نام را به ببه سلیمان رئیس و پایهگذار این خاندان منسوب میدانند. [۸]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۲ - پیشینهاصل و نسب بابانها به درستی معلوم نیست. برخی آنها را منسوب به عشیره بنی خالد و قبیله نورالدینی دانستهاند که در نسبت، با قبایل پیشدر (پشدر، پژدر) و بلباس (ه م) مشترکند [۹]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۱۰۰، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۱۰]
دفتر، محمدهادی و عبدالله حسن، العراق الشمالی، ج۱، ص۳۳۱، بغداد، ۱۹۵۵م.
برخی دیگر براساس شرفنامه بدلیسی آنها را جانشین عشیره منقرض شده سوران میدانند. [۱۱]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
بدلیسی در ذکر حکام بابان، آنها را از حاکمان قدرتمند و پرشمار کردستان میداند و مینویسد: بابان به پیربوداق ببئی، از بزرگان این خاندان منسوب است که حکمران شهر زور و نواحی مجاور آن بود. پس از پیربوداق و برادرش، حکومت بابان از این خاندان بیرون آمد و چیزی جز نام از آنها باقی نماند. [۱۲]
بدلیسی، شرفالدین، شرفنامه، ج۱، ص ۳۶۲-۳۶۳، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۱۳]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۹۸، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
از اینرو، نمیتوان بابانهای کنونی را به خاندان بابانهای عصر عثمانی ارتباط داد.۳ - سرسلسله خاندان بابانسرسلسله آنان فقیه احمد دارشمانی (منسوب به دارشمان از قرای پیشدار) است که در آغاز قرن یازدهم به سبب خدماتی که در جنگهای مختلف به دولت عثمانی کرده بود در پیشدار قدرت یافت. بیشتر مورخان و محققان بر این باورند که فقیه احمد داریشمانه، جد اعلای حکام بابان در دوره عثمانی [۱۴]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۹۸_ ۹۹، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۱۵]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۳، استانبول، ۱۳۰۹ق.
[۱۶]
ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۲۳۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
و از دودمان رؤسای قبیله پیشدر بود که در منطقه «شارباژیر» (شهر بازار، سلیمانیه کنونی) میزیستند. [۱۷]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۱۸]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۳، استانبول، ۱۳۰۹ق.
فقیه احمد مردی شجاع و اهل فضل بود. براساس افسانهای، گفته میشود که او در جنگی تن به تن، توانست کیغان، دختر امپراتور فرانکها را شکست دهد. [۱۹]
ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۲۳۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
پس از فقیه احمد، فرزندش ماوند (ماودو) از نفوذ و موقعیت خوبی در شهربازار و مناطق مجاور آن برخوردار بود. [۲۰]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۲۱]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۳، استانبول، ۱۳۰۹ق.
[۲۲]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۹۹، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
فرزند ماوند، سلیمان بیگ و معروف به ببه سلیمان (بابا سلیمان) در نیمه دوم سده ۱۱ق در شهربازار حکومت بابانها را پایهریزی کرد. [۲۳]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۲۴]
زکی، امین، کورد و کوردستان، ج۱، ص۱۹۸، بغداد، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م.
۴ - مرکز حکومت بابانمرکز حکومت این خاندان در آغاز قلعه چوالان و سپس، از ۱۱۹۸ به بعد، شهر سلیمانیه بود. ۵ - تعهدات بابانحکومت موروثی خاندان بابان به تأیید باب عالی و زیرنظر والی بغداد بود و در ازی بخشودگی مالیاتی متعهد بودند که، با افراد مسلح خود، عثمانی را در جنگها یاری کنند و علیق و خواربارِ لازم را برای عساکر مستقر در عراق فراهم آورند. [۲۵]
واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۲ـ۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۶ - حکمرانان بابانیمناصب حکومتی در این خاندان تقریباً موروثی بود، اما اختصاص به خانوادهای خاص نداشت. خانوادههایی مانند عزیزآغا، صاحبقران، احمدآغا و شیخهای برزنجی هر یک در این خاندان صاحب منصب و نفوذ بودند. درباره ترتیب حکمرانی و سلسله نسب دقیق حکام بابانی اختلافنظر وجود دارد. به سبب اختلافات خانوادگی و نفوذ عوامل خارجی در میان آنها دوران حکومت بیشتر حکمرانان بابان به طور منقطع و بیش از یک بار و گاهی حکومت در حکومت بوده است. [۲۶]
ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۵، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۲۷]
ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۸ -۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
از اینرو، قلمرو حکمرانی بابانها گاهی بزرگ و گسترده، و گاهی کوچک و محدود بود. [۲۸]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۹۹، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
۶.۱ - حکمرانی سلیمان بیگسلیمان بیگ، پایهگذار حکومت بابان، در ۱۰۸۰ق/۱۶۶۹م قرهچَوالان (به احتمال زیاد همان قلاچوالان = قلعه چوالان) در شهرزور عراق را مرکز حکمرانی خود قرار داد. [۲۹]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۳، استانبول، ۱۳۰۹ق.
[۳۰]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۲، ص۹۹، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۳۱]
ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۶، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۳۲]
هدایت، رضا قلی، روضة الصفا، ج۹، ص۴۱۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۳]
ریاحی، محمدامین، سفارتنامههای ایران، ج۱، ص۲۳۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
این شهر تا تاسیس سلیمانیه در ۱۱۹۵ق/۱۷۸۱م مرکز بابانها بود. [۳۴]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۸_ ۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
سلیمان بیگ با حمایت و فرمان سلطان عثمانی قدرت و نفوذ خویش را گسترش داد [۳۵]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
و بر قلمرو حکمرانی بابانها در شهربازار، شهر زور و نواحی مجاور آن افزود [۳۶]
مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، ج۲، ص۳۹، سنندج، ۱۳۵۱ش.
و جانشین حاکمان اردلان در منطقه گردید. [۳۷]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
سلیمان بیگ برای گسترش قلمرو بابانها با سپاهی عظیم به وزیر عثمانی بغداد حمله برد و او را مغلوب کرد.آنگاه در ۱۱۰۵ق/۱۶۹۴م و در آغاز سلطنت شاه سلطان حسین صفوی به قصد تسخیر اردلان (کردستان کنونی ایران)، سپاه خود را به آن سو پیش برد و اورامان، مریوان و سقز را اشغال کرد. [۳۸]
سنندجی، ماهشرف، تاریخ اردلان، ج۱، ص۵۹ -۶۱، به کوشش ناصر آزادپور، کرمانشاه، ۱۳۳۲ش.
سرانجام، سپاهیان ایران بر بابانها تاختند و آنها را شکست دادند و به سوی روم و قسطنطنیه راندند.عثمانیها به سلیمان بیگ و حکام دیگر بابان که مورد حمایت ترکان عثمانی بودند، لقب پاشا، یا میرایمان داده بودند. بابانها در برابر معافیت از پرداخت خراج به دولت عثمانی، ناگزیر از کمک و همراهی با ترکان در جنگ برضد ایرانیها و تامین نیرو و خواربار برای سپاه عثمانی مستقر در عراق بودند. [۳۹]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۲_ ۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۶.۲ - حکومت بکر بیگپس از مرگ سلیمان بیگ، میان پسران او برای تصاحب قدرت، اختلاف و درگیری ایجاد شد و به دنبال آن امارت بابان به دست زنگیها و طوایف دیگر تجزیه شد. چندی بعد بکر بیگ، یکی از فرزندان سلیمان بیگ، توانست قدرت را در دست گیرد و مثل پدر قلمرو حکمرانی خویش را گسترش دهد. در دوره حکمرانی بکربیگ مناطق میان نهر سیروان و زاب صغیر و هضاب تا کوههای هورامان (اورامان) که حدفاصل با اردلانیها بود - در قلمرو بابانها قرار گرفت. [۴۰]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
با این حال، در این دوره اداره حکومت بابان نامنظم و متزلزل بود.مداخله رو به افزون حاکمان عثمانی بغداد بر شمال عراق (کرکوک و سلیمانیه) که از اوایل سده ۱۲ق/۱۸م آغاز شده بود، رفته رفته از نفوذ و قدرت قبایل کرد کاست. در ۱۱۲۷ق/۱۷۱۵م ترکهای عثمانی پس از سرکوب کردهای ایل بلباس که در شرق اربیل سکنی داشتند، به بابانها که درپی گسترش قلمرو خویش بودند، حمله کردند. ۶.۳ - حکمرانی خانک پاشابکربیگ که برضد حکومت عثمانی بغداد شورش کرده بود، در یکی از این جنگها کشته شد و قلمرو حکومت بابانها زیر نفوذ خانه پاشا (خانک)، شاهزاده بابانیِ حامی ترکان عثمانی قرار گرفت. خانه پاشا کمکهای بسیاری به والی بغداد در جنگ با ایرانیها کرد. [۴۱]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
در زمان اشغال ایران توسط افاغنه (سالسوم جلوس اشرفافغان)، احمد پاشا والی بغداد به سرکردگی سپاهی بزرگ و به درخواست و به حمایت از سلطان حسین صفوی، همراه خانک پاشا، حاکم بِبه (بابان)، عبدالرحمان پاشا، حاکم همدان، و قرامصطفی پاشا، حاکم موصل با اشرف افغان جنگیدند. [۴۲]
استرابادی، محمد مهدی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۰، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.
۶.۴ - حکومت خالد پاشاپس از خانه پاشا، والی عثمانی بغداد در همان سال خالد پاشا (خالد اول) را به جای او گماشت. [۴۳]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۸_ ۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
خالد از ۱۱۲۷ تا حدود سال ۱۱۵۸ق حکمران بابان بود.۶.۵ - حکومت سلیمان پاشاپس از او، فرزندش سلیمان پاشای دوم حکومت بابان را به دست گرفت. [۴۴]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۴۵]
نوار، عبدالعزیز سلیمان، داود باشا والی بغداد، ج۱، ص۳۶۳، دارالکاتب العربی، ۱۹۶۷م.
در همین ایام و در ۱۱۶۶ق/۱۷۵۳م سلیمان پاشای بابان با کمک آزادخان افغان بر کردستانِ سنه استیلا یافت. [۴۶]
سنندجی، ماهشرف، تاریخ اردلان، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش ناصر آزادپور، کرمانشاه، ۱۳۳۲ش.
سلیمانپاشا در ۱۱۷۱ق به حکومت بازگشت و تا ۱۱۷۷ق که به قتل رسید، بر بابانها حکومت کرد. [۴۷]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
پس از مرگ ابی لیله، والی بغداد، سلیمان پاشا با سپاهی عظیم به سوی بغداد رفت و در حوالی کفری جنگی بیحاصل میان او و مدافعان بغداد در گرفت؛ با اینهمه، سلیمان پاشا تا پایان عمر حاکم مستقل بابانها بود. [۴۸]
زکی، امین، کورد و کوردستان، ج۱، ص۲۱۷، بغداد، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م.
پس از او و به دنبال کشمکشهای بسیار و دست به دست شدن قدرت میان حکمرانان بابان - که اغلب ملازم دولت عثمانی و برخی مثل سلیم بیگ تابع دولت ایران بودند [۴۹]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۳، استانبول، ۱۳۰۹ق.
[۵۰]
عزاوی، عباس، تاریخ العراق، ج۵، ص۲۷۹، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
- سرانجام، ابراهیمپاشا پسر احمد پاشا در ۱۱۹۷ق/۱۷۸۳م به قدرت رسید. [۵۱]
جودت، احمد، تاریخ، ج۱، ص۳۴۴، استانبول، ۱۳۰۹ق.
[۵۲]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
وی در ۱۲۰۹ق مرکز امارت بابان را از قلاچوالان (قلعه چوالان) به دهکده ملکندی واقع در آن سوی رشتهکوه ازمر انتقال داد و شهرک جدیدی در آن بنا کرد و نام سلیمان پاشا وزیر وقت بغداد (و به قولی نام فرزند خود سلیمان پاشا و یا جدش سلیمان ببه) را بر آن نهاد و آن را سلیمانیه نامید. [۵۳]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۸_ ۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۵۴]
بابانی، عبدالقادر، سیرالاکراد، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۵۵]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۶.۶ - عبدالرحمان پاشاعبدالرحمان پاشا یکی دیگر از حکمرانان بابانی بود که پس از دستیابی به قدرت بیشتر، با علی پاشا وزیر عثمانی بغداد به جنگ پرداخت. [۵۶]
هدایت، رضا قلی، روضة الصفا، ج۹، ص۴۱۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
در دوران حکمرانی وی (۱۲۰۴-۱۲۲۷ق) که همزمان با سلطنت فتحعلی شاه قاجار (۱۲۱۱-۱۲۵۰ق) بود، بابانها از استقلال و قدرت بیشتری برخوردار شدند، به طوری که روزگار حکمرانی عبدالرحمان پاشا را دوران استقلال و خودمختاری کامل بابانها و حتی کردها دانستهاند. [۵۷]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۷، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
در این دوره بابانها به حکومت ایران گرایش داشتند. [۵۸]
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیرالتواریخ، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
پس از عبدالرحمان، حکومت خودمختار بابان رفتهرفته ضعیف شد و تا پایان روزگار این خاندان میان فرزندان عبدالرحمان پاشا (محمود و سلیمان پاشای سوم) و فرزندان سلیمان پاشا (احمد و عبدالله) دست به دست گشت. [۵۹]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۶۰]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۶-۶۷، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
محمود پاشای بابان در دوره اول حکمرانی، برخلاف پدرش پیمان خود را با دولت ایران شکست و از عثمانیها حمایت کرد، ولی آنگاه که بر موصل دست یافت، به حکومت ایران نزدیک شد. [۶۱]
کرکوکلی، رسول، دوحة الوزراء، ج۱، ص۲۸۲- ۲۸۳، ترجمه موسیکاظم نورس، بیروت، ۱۹۶۳م.
[۶۲]
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیرالتواریخ، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۶۳]
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیرالتواریخ، ج۱، ص۳۸۳، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۶۴]
مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر سلطانیه، ج۱، ص۳۷۲، به کوشش غلامحسین صدریافشار، تهران، ۱۳۵۱ش.
۷ - جنگهای خاندان باباننادرشاه به شهرزور حمله کرد و قلعه چوالان را گرفت و کسی را به نام سلیم بیگ به حکومت آنجا گماشت. سرزمین خاندان بابان از قلمروِ عثمانی خارج شد و به تصرف ایران درآمد، ولی با حمله والی بغداد به بلاد بابان در ۱۱۶۷، سلیم بیگ شکست خورد و به ایران گریخت و والی بغداد یک تن را از خاندان بابان، به نام سلیمان پاشا، به حکومت آنجا منصوب کرد. سلیم بیگ پس از فرار به ایران، در ۱۱۷۱ با سپاهی از عشایر ایرانی به سرزمین بابان حمله کرد و در نبردی طولانی از سپاهیان سلیمان شکست خورد. سلیمان پاشا نیز به مناطق ایران تجاوز کرد، ولی با مقاومت سبحان وردی خان، والی اردلان، مواجه شد. از ۱۱۷۵ براثر اختلاف سلیمان پاشا با والی جدید بغداد برخوردهایی میان آنان رخ داد. سرانجام سلیمان پاشا به ایران گریخت و به کریم خان زند پناه برد. بعدها او به حکومت اردلان و احمد پاشا به فرمانرواییِ بلادِ بابان برگزیده شد. پس از آنکه والی بغداد تغییر یافت، عمر پاشا والی جدید که از دوستان سلیمان پاشا بود او را از سنندج فراخواند و به حکومت بلاد بابان برگماشت، اما سلیمان پاشا پس از چندی در ۱۱۸۷ شبانه به قتل رسید. پس از او مدتها میان فرزندانش، محمد و احمد و محمود، کشمکش و جنگ بود و هریک از آنان گاه با حمایت عثمانی و گاه ایران چندی حکومت کردند و در جنگهای ایران و عثمانی در دوره زندیه نقش داشتند. سپس ابراهیم پاشا نوه سلیمان به امارت بابان منصوب شد (۱۱۹۸) و از جمله کارهای او بنای شهر سلیمانیه است که در ۱۱۹۹ به انجام رسید و آن را به نام سلیمان پاشا والی بغداد سلیمانیه نامید. [۶۵]
واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
در ۱۲۰۰، ابراهیم پاشا معزول شد و برادرش عثمان پاشا به حکومت رسید، ولی پس از کشف توطئهای به دستور والی بغداد مسموم شد و پس از او حکومت چندی در دست ابراهیم پاشا و چندی در دست برادرزادهاش، عبدالرحمان پاشا، بود. در ۱۲۱۹، عبدالرحمان پاشا به دستور والی بغداد با سپاهی عازم جنگ با قوای وهابیان شد و پس از تلفات بسیار آنان را از خاک عثمانی بیرون راند. عبدالرحمان پاشا سپس بر والی بغداد شورید و در جنگ با او شکست خورد و به ایران گریخت و ماجرای خود را به فرهاد میرزا حاکم سنندج و فتحعلی شاه قاجار بازگفت. ایران از عبدالرحمان پاشا حمایت کرد و او را به حکومت سنقر برگماشت. در ۱۲۲۱، در جنگهای محمدعلی میرزای دولتشاه با قوای عثمانی، عبدالرحمان پاشا نیز در کنار سپاهیان ایران بود و در نبرد مریوان پیروزیهایی به دست آورد و عدهای از امرای عثمانی را اسیر کرد و سپس نامهای به والی بغداد نوشت و از او خواست که به مقام پیشین بازگردانده شود. والی بغداد، که وضعی ناگوار داشت، خواهش او را پذیرفت و خالدپاشا حاکم سرزمین بابان را عزل کرد و بار دیگر عبدالرحمان پاشا را به حکومت برگماشت. درپی برخوردی دیگر با والی بغداد، عبدالرحمان باردیگر به ایران پناهنده شد و با یاری سپاهیان ایرانی مقام خود را بازیافت. [۶۶]
عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثرسلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس، ج۱، ص۲۸۱، چاپ غلامحسین صدری افشار، تهران ۱۳۵۱ ش.
۸ - تضعیف خاندان بابانپس از فرمانروایی منقطع عبدالرحمان پاشا (۱۲۰۴ـ۱۲۲۷) و مرگ او در ۱۲۲۸، امرای بابان، که هرچندگاه گرفتار کشمکشهای خانوادگی و جنگها و آشوبهای مرزی بودند، بیش از پیش ضعیف شدند. در این ایام، حاکم مقتدر کرمانشاه، محمدعلی میرزا، در وقایع منطقه بابان نقشی مهم داشت. حمایت ایرانیان از یکی از طرفین متخاصمِ امرای بابانی و احیاناً همپیمانی با والی بغداد بر ضد آنان و گاه تصرف سرزمینشان از جمله اموری بود که بارها اتفاق میافتاد، ولی سرانجام بانزدیکی ایران و عثمانی و توافق در تعیین مرزها، در ۱۲۳۹ و ۱۲۶۴، مداخلات و تصرفات ایران پایان یافت. سیاست نوسازی دولت عثمانی در ۱۲۴۶ نیز محدودیت حکام بابانی را اقتضا میکرد. سرانجام در پی تصمیم دولت، نجیب پاشا، والی بغداد، در ۱۲۶۷ احمد پاشا، آخرین حاکم خاندان بابانی، را عزل و امارت آنان را پس از دویست سال ملغی کرد و منطقه شهرزور طبق تقسیمات جدید اداری به دو قسمت منقسم شد. ۹ - بابانها از نگاه سیاحانادمندز به نقل از سیاحی که در ۱۸۳۰م و در دوره حکمرانی سلیمان پاشای سوم (۱۲۴۸- ۱۲۵۵ق) به قلمرو حکمرانی بابانها سفر کرده بود، مینویسد: حکمرانی بابان تابع هیچیک از دولتهای عثمانی و ایران نبود؛ همچنین به نقل از سیاحی دیگر، از نفوذ روبه افزون حکومت ایران در دربار و میان بابانها خبر میدهد. ریچ نیز از وقایع دربار محمودپاشا، پسر عبدالرحمان پاشا و دسیسههای شخصیتهای حکومتی و اختلافات خانوادگی و برخی مراسم و بازیها و ورزشهای رزمی رایج میان بابانها گزارش داده است. سیاحان دیگر اروپایی چون فریزر در ۱۲۵۰ق/ ۱۸۳۴م وضعیت حکومت کوچک سلیمانیه را با شماری مشکلات و ناگواریها وصف میکند. [۶۷]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۷_ ۶۸، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۰ - سیاست مداخلهجویانه خارجیهاسیاستهای مداخله جویانه بریتانیاییها نیز در میان بابانها بیتاثیر نبود. آنها سعی داشتند تا از طریق راولینسن، سرکنسول بریتانیا در بغداد، به گونهای از نفوذ عثمانیها بر بابانها بکاهند. بریتانیا از یک سو به دنبال تثبیت و تقویت حکومت مستقل و خودمختار بابان بود و از سوی دیگر تلاش میکرد تا با ایجاد فتنه و جنگ میان دو دولت ایران و عثمانی، منافع خود را تضمین نماید. [۶۸]
درّه، محمود، القضیه الکردیه، ج۱، ص۶۹، بیروت، ۱۹۶۶م.
این تحریکات و رقابتها ادامه یافت، تا اینکه دولتهای ایران و عثمانی برای حل نهایی اختلافات مرزی خود در ۱۲۳۹ق/ ۱۸۲۴م به توافق رسیدند و دولت ایران از مداخله در فراسوی مرزهای خود چشم پوشید. در جنگ میان احمد پاشا و نجیب پاشا در نزدیک کوی در ۱۸۴۷م، به رغم تلاش بابانها و حمایت عشیره همهوند از آنها، احمدپاشا شکست خورد و برادرش عبدالله پاشا حاکم دست نشانده عثمانی در سلیمانیه شد. دولت عثمانی عبدالله پاشا، آخرین حکمران بابان را در ۱۲۶۶ق/۱۸۵۰م از حکومت بر کنار کرد و به این ترتیب، حکومت ۲۰۰ ساله حکام بابان همچون دیگر خاندانهای حاکم کُرد مانند بوتان، حکاری و بادینان به سر آمد. [۶۹]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۷۰]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۱۳، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۷۱]
ادمندز، سیسیل، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۵۰_ ۶۸، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۷۲]
بابانی، عبدالقادر، سیرالاکراد، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۱، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
۱۱ - قلمرو حکمرانی بابانهاقلمرو حکمرانی بابانها در پهناورترین شکل خود شامل کوی و بانه در شمال و کفری و قره تپه در جنوب بود و از سمت جنوب حتی مندلی و بدره را نیز در بر میگرفته است. [۷۳]
ادمندز، سیسیل، کردهاو ترکها و عربها، ج۱، ص۶۷، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۲ - نسل امرای باباناکنون از نسل امرای بابان شمار بسیاری در سلیمانیه عراق و سنندج باقی ماندهاند که برخی از آنها در عراق دارای مشاغل عالیه دولتی هستند. [۷۴]
ادمندز، سیسیل ، کردها، ترکها و عربها، ج۱، ص۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۷۵]
آزادپور، ناصر، تعلیقات بر تاریخ اردلان، ج۱، ص۶۰.
[۷۶]
نیکیتین، و، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۵۳، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
بابانهای سنه (سنندج) از ۳ تیره پاشایان، بیگان و آقایان تشکیل میشوند. کارگذاریها یکی از شاخههای آقایان سنندج، و شعبه حاج داوودخان نیز از شعبههای بیگهای سنندج هستند. [۷۷]
مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ سنندج، ج۲، ص۳۹_ ۴۰، ۱۳۵۱ش.
۱۳ - فهرست منابع(۱) آزادپور، ناصر، تعلیقات بر تاریخ اردلان. (۲) ابوالحسن مستوفی، گلشنمراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش. (۳) ادمندز، سیسیل ج، کردها، ترکها و عربها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۴) استرابادی، محمد مهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش. (۵) اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیرالتواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش. (۶) بابانی، عبدالقادر، سیرالاکراد، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۷) بدلیسی، شرفالدین، شرفنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۴۳ش. (۸) جودت، احمد، تاریخ، استانبول، ۱۳۰۹ق. (۹) درّه، محمود، القضیه الکردیه، بیروت، ۱۹۶۶م. (۱۰) دفتر، محمدهادی و عبدالله حسن، العراق الشمالی، بغداد، ۱۹۵۵م. (۱۱) ریاحی، محمدامین، سفارتنامههای ایران، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۲) زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمه، ترجمه زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م. (۱۳) زکی، امین، کورد و کوردستان، بغداد، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م. (۱۴) سنندجی، ماهشرف، تاریخ اردلان، به کوشش ناصر آزادپور، کرمانشاه، ۱۳۳۲ش. (۱۵) عزاوی، عباس، تاریخ العراق، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م؛ همو، عشائر العراق، بغداد، ۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م؛ (۱۶) کرکوکلی، رسول، دوحهالوزراء، ترجمهموسیکاظم نورس، بیروت، ۱۹۶۳م. (۱۷) محمدکاظم، عالم آرای نادری، بهکوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۸) مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، سنندج، ۱۳۵۱ش. (۱۹) مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین صدریافشار، تهران، ۱۳۵۱ش. (۲۰) منشی بغدادی، محمد، رحله، ترجمه عباس عزاوی، بغداد، ۱۹۴۸م. (۲۱) نوار، عبدالعزیز سلیمان، داود باشا والی بغداد، دارالکاتب العربی، ۱۹۶۷م. (۲۲) نیکیتین، و، کرد و کردستان، ترجمه محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۳) هدایت، رضا قلی، روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۲۶۱، برگرفته از مقاله «خاندان بابان». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بابان»، شماره۴۱. |